15:53
کلافس... از اینکه هیچ کاری نکرده و خیلی کارها هست که باید تمومشون کنه...
متنفره از این دلتنگی... از این انتظار... از این 10080 دقیقه ای که انتظار کشیده...
از این امید...
از همه چی...
حتی از این سرماخوردگی که نمیزاره راحت نفس بکشه هم متنفره...
دوباره به ساعت نگاه میندازه...
4:23 به وقت کالیفرنیا...
یک لبخند میزنه... حتی از اونم ماه هاست خبر نداره...
به میزش نگاه میکنه...
کتاب... درس... امتحان...
فکر میکنه چقدر خوب میشه که سریع تر امتحانا تموم بشه...
وسط آهنگه که یهو...
Battery low
هع... هدفونم دیگه داره نامردی میکنه.... آخه الان؟!
با خودش میگه باید به خودم بیام...
و....
به ساعت نگاه میکنه....